عدهای از دوستان اشکال میکردند که ایهام تبادر و ایهام خط و تصحیف چندان برجسته نیست که ذکرشدنی باشد و در این راستا مقالهی «راههای انتشار یک شعر در قدیم» محمدرضا شفیعی کدکنی را شاهد میآوردند که در آن استدلال شده است انتشار یک شعر در قدیم مبتنی بر سنت شفاهی بوده است و مردمان قدیم بیشتر شعر را گوش میکردند تا صورت ملفوظ آن را ببینند. اما برای دیدن ریزهکاریهای تصحیف و کتابت که در «گفتارِ» سنت وجود داشته است، باید دقیقتر بود. من در اینجا دو نمونه از رسمالخط قرآن مثال میآورم که در آن شیوهی خط و کتابت حاملِ معنای خاص است:
یک) میدانیم که «رحمت» را هم میتوان با تای مدوره نوشت و هم با تای مبسوطه. یعنی هم میتوان «رحمة» نوشت و هم «رحمت». اما در رسمالخط قرآن رسم بر این است که رحمت الهی را با تای مبسوطه بنویسند، زیرا عقیده داشتند نوشتن با تای مبسوطه دلالت بر بسطِ رحمتِ الهی دارد.
دو) اگر دقت
کنید در قرآن در برخی مواضع «إمرأة» نوشتهاند و در برخی مواضع «إمرأت».
آیا این نشان از تشویش در کتابت قرآن دارد؟ خیر. در قرآن هرگاه به زن و
همسرش با هم اشاره شده باشد، با تاء مبسوطه و به صورت «امرأت»، کتابت شده
است، مانند: «امرأت لوط، امرأت فرعون». ولی اگر به همسر خود اضافه نشود به
صورت تاء مدوره «امرأة» کتابت شده است.
قدما با چنین تفاوتی در نگارش
میخواستند توجه قاری قرآن را به استمرار در قرائت جلب کنند، به این معنی
که قاری روی کلمه «امرأت» بدون مضافالیه آن، وقف نکند. البته شاید دلیل
دیگری هم داشته باشد.
با وصف این، باید مجدداً ارزیابی کنیم که آیا شاعران در سرایش خود به مثلاً امساک کاتبان قدیم در نقطهگذاری برای کلمات یا ننوشتن سرکج حرف گاف در کلماتی چون «گنج» و «کنج» میاندشیدهاند یا خیر. -موضوع باز است.