اپوخه

اینجا نیز خدایان حاضرند. ( εἶναι γὰρ καὶ ἐνταῦθα θεούς)

اپوخه

اینجا نیز خدایان حاضرند. ( εἶναι γὰρ καὶ ἐνταῦθα θεούς)

زمستان در زیبایی شناسی ادبیات فارسی گذشته


شما شعری در ادبیات فارسی قدیم دیدین یا شنیدین که مبنای زیبایی‌شناسیش با مبنای زیبایی‌شناسی امروزی‌ها درباره‌ی زمستان مشابه باشه؟ به نظر میاد در عصر جدید تماماً مبنای زیبایی‌شناسی «خزان و زمستان» تغییر کرده. در قدیم یا از «نخوت باد دی» سخن می‌گفتن و یا از شباهت خزان و مرگ، و یا اینکه باید دوران سخت رو تحمل کرد تا به «بهاران» رسید و در یک کلام : فرج بعد الشده. از این جهت مبنای زیبایی‌شناسی شعر «زمستان» اخوان ثالث یادگار و یادآوری زیبایی‌شناسی قدماست. قدما اینو بیشتر دوست داشتن که سعدی می‌گفت:

نه آفتاب مضرت کند نه سایه گزند
که هر چهار به هم متفق شدند ارکان

اوان منقل آتش گذشت و خانه‌ی گرم
زمان برکه‌ی آبست و صفه‌ی ایوان